روزمرگی های یک اردیبهشتی تنهای تنهای تنها

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم...

غم دوری

دیدن اتفاقی آلبوم عکس های قدیمی که پسرک از زیر تخت کشید بیرون حالمون رو عوض کرد...دلتنگ همه ی آدمایی که دوستشون داریم ولی ازشون دوریم...دلتنگ روستای مادری و خونه همیشه پر سر و صدای آقاجون...دلتنگ همه ی دایی ها و خاله ها و بچه های پر شر و شورشون...دلتنگ همه چی و همه کس! لعنت به این فاصله ها ...لعنت به خاطرات...لعنت به هرچیزی که ما رو از عزیزانمون دورتر و دورتر کرد! کاش بتونیم چند صباحی که آقاجون و مادری هستن بیشتر از سالی 6 روز پیششون باشیم...کاش کاش کاش...کاش بابا دست از کینه شتری ش برداره و با ما بیاد روستا...بیاد که بیشتر بتونیم بمونیم و خوش باشیم و خاطره مشترک بسازیم...تف به این پنج سالی که سهمیه هر ساله مون شده دوتا سه روز از 365 روز برای بودن کنار آدمایی که زمان کنارشون به سرعت برق میگذره! . . . پ ن : خدایا چشممون فقط و فقط به خودته...خودت کمک کن عزیز دل خاله مون سالم بمونه برامون...خدایا چشممون به یه مجزه س ... پ ن 2 : نیازمند دعوت رسمی تان هستیم...کاش بشنوید و نامه را زودتر امضا کند
۱۹ دی ۹۷ ، ۰۰:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سمی بانو

عدم تمرکز

ناله 1: همروز برای N مین بار رفتم اداره کار تا اون شندرغاز حقوق معوقم رو که از تابستون دنبالشم بگیرم اما بازم یه امضا گرفتن و گفتن برو 25م بیا...انگار مردم بیکارن هر روز از اون سر شهر بکوبن برن اداره کار واسه هیچی!!...کل پولی که باید بهم بدن به یک و پونصد هم نمیرسه و اگه برای اادب کردن کارفرمای بیشعورم نبود مطلقا دنبالشو نمیگرفتم ولی این روند فرسایشی اداره کار عملا منو به غلط کردن انداخته و انگار دارم ادب میشم که من بعد دنبال احقاق حقم از طرق قانونی نباشم... خلاصهه که از صب اعصاب ندارم. ناله 2: هفته ی قبل 10 ساعت تایم مطالعه م نسبت ب هفته ی قبلش کمتر شده بود و این سه روز هفته ی جاری هم عملکرد چشمگیری نداشتم و با توجه به فرصت 100 روزه تا کنکور ارشد اصلا خوب نیست!!!باید سعی کنم ذهنم رو با وجود تمام اتفاقاتی که دور و برم در جریانه روی درس م متمرکز کنم.این اتفاقات همیشه و همیشه توی خونه ما بوده و تا ابد هم هست و همین خانواده ای که الان انتظار دارن هر لحظه کنارشون باشم اگه ارشد قبول نشم و مجبور شم دوباره سال بعد هم خونه بمونم کلی تیکه بارم میکنن.اجالتا باید مقدار قابل توجهی خودخواهی رو سرلوحه زندگی م قرار بدم تا ببینم چی پیش میاد. یار سفر کرده برای کریسمس ایران بود و ما دورادور جویای احوالاتش بودیم...بنظر از اونجا خیلی راضی ه و فکر نمیکنم قصدی برای برگشت داشته باشه...اینا رو نوشتم که بگم منم دارم به اپلای فکر میکنم البته برای دکترا و همین اهمیت دانشگاه و گرایش رو چندین و چند برابر میکنه. فارغ از تمام ناله ها و مشغولیت های ذهنی الانم باید به خودم مسلط بشم و فقط و فقط و فقط تلاش کنم چرا که هیچ معجزه ای قرار نیست این شرایط گوه رو تغییر بده! پ ن: طارمی دروازه یمن رو همین الان باز کرد.
۱۷ دی ۹۷ ، ۱۹:۵۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سمی بانو