ناله 1: همروز برای N مین بار رفتم اداره کار تا اون شندرغاز حقوق معوقم رو که از تابستون دنبالشم بگیرم اما بازم یه امضا گرفتن و گفتن برو 25م بیا...انگار مردم بیکارن هر روز از اون سر شهر بکوبن برن اداره کار واسه هیچی!!...کل پولی که باید بهم بدن به یک و پونصد هم نمیرسه و اگه برای اادب کردن کارفرمای بیشعورم نبود مطلقا دنبالشو نمیگرفتم ولی این روند فرسایشی اداره کار عملا منو به غلط کردن انداخته و انگار دارم ادب میشم که من بعد دنبال احقاق حقم از طرق قانونی نباشم... خلاصهه که از صب اعصاب ندارم. ناله 2: هفته ی قبل 10 ساعت تایم مطالعه م نسبت ب هفته ی قبلش کمتر شده بود و این سه روز هفته ی جاری هم عملکرد چشمگیری نداشتم و با توجه به فرصت 100 روزه تا کنکور ارشد اصلا خوب نیست!!!باید سعی کنم ذهنم رو با وجود تمام اتفاقاتی که دور و برم در جریانه روی درس م متمرکز کنم.این اتفاقات همیشه و همیشه توی خونه ما بوده و تا ابد هم هست و همین خانواده ای که الان انتظار دارن هر لحظه کنارشون باشم اگه ارشد قبول نشم و مجبور شم دوباره سال بعد هم خونه بمونم کلی تیکه بارم میکنن.اجالتا باید مقدار قابل توجهی خودخواهی رو سرلوحه زندگی م قرار بدم تا ببینم چی پیش میاد. یار سفر کرده برای کریسمس ایران بود و ما دورادور جویای احوالاتش بودیم...بنظر از اونجا خیلی راضی ه و فکر نمیکنم قصدی برای برگشت داشته باشه...اینا رو نوشتم که بگم منم دارم به اپلای فکر میکنم البته برای دکترا و همین اهمیت دانشگاه و گرایش رو چندین و چند برابر میکنه. فارغ از تمام ناله ها و مشغولیت های ذهنی الانم باید به خودم مسلط بشم و فقط و فقط و فقط تلاش کنم چرا که هیچ معجزه ای قرار نیست این شرایط گوه رو تغییر بده! پ ن: طارمی دروازه یمن رو همین الان باز کرد.